web 2.0
‏نمایش پست‌ها با برچسب شبه طنز. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب شبه طنز. نمایش همه پست‌ها

۱۰/۲۸/۱۳۸۹

آره والاه همش تقصیر این موسوی و کروبی و این بیانیه هاشونه ...

آره دیگه اگه می بینین ما تا حالا به هیچ جایی نرسیدیم به خاطر اینکه موسوی و کروبی مردم را فراموش نکردن و گاهی اوقات راجع به اونا مطالبی را می گن ! آره دیگه همینه . چی ؟ خواهرزادشو کشتن ؟ بیخیال ..! پسرشو شکنجه دادن ؟ نه بابا ...! هرجا تجمعی بود پا می شد می اومد ؟ چی می گی ....! آبروی نظام محبوبشو با افشا کردن تجاوزات در زندان برد ؟ برووو ......! یک منشور داد و گفت بیاین با کمک هم تکمیلش کنیم که بشه راه و هدفمون بعد ما بی توجهی کردیم ؟ ای بابا ....!
پسر جون داری چی می گی نمی بینی مبارزات متوقف شده و ما دیگه تظاهرات نداریم ، خوب تقصیر همین موسوی و کروبی دیگه ..! آره بابا ...! چی ؟ حکومت خیلی خشن بود ؟ حدود 200 نفر و کشت ؟ به کلی آدم تجاوز کرد ؟ با ماشین از روشون رد شد ؟ از پل پرتشون کرد پایین ؟ زندانشون کرد ؟ نه بابا اینا چیه که داری می گی ؟ اینها که تاثیری رو مردم ندارن ! مردم آرزشون اینه که یه روز برن تو خیابون بعد گلوله بخورن یا ماشین از روشون رد بشه یا کسی از پل پرتشون کنه پایین ! آره عزیزم ..! راستشو بخوای اگه مردم هم اینا را نخوان من و خیلی های دیگه که می خوایم ! ببین گوشتو بیار ...بیا نزدیکتر .... تا حالا شنیدی که می گن" گوشت دم توپ....."

پ.ن : هرچند من این مطالب را نوشتم چرا که فکر می کنم این چند وقته نسبت به این آقایان بی انصافی های زیادی صورت گرفته ، اما دلیل نمی شه که من نقطه ضعف های آنها را نبینم و نسبت به اعمالشان انتقادی نداشته باشم .

ممنون
پویانا

۱۰/۰۱/۱۳۸۹

صبر کنید هنوز مانده ...

نمی دونم چرا قضیه هدفمند کردن یارانه ها من را یاد این لطیفه می اندازد :

« سه دوست در هتلی 150 طبقه و درست در بالاترین طبقه آن اتاقی گرفته بودند . یک روز این سه دوست بعد از خوردن شام در رستوران هتل که در طبقه همکف واقع شده بود تصمیم گرفتن به اتاقشان برگردند . از قضا آن روز اسانسور هتل خراب شده بود و انها باید با پای پیاده و از طریق پله ها به اتاقشان بر می گشتند . در نتیجه تصمیم گرفتن برای اینکه کمی از خستگی شان در طول مسیر کاسته شود ، هر کدام به نوبت تا 50 طبقه خاطراتی از زندگی خودش را برای دیگران تعریف کند . نفر اول خاطراتی خوش از دوران سربازی خود را برای 2 نفر دیگه تعریف کرد تا به طبقه 50 رسیدند . نفر بعدی نیز از خاطرات خود از سفر های عجیب و غریبی که داشته برای بقیه سخن گفت تا به طبقه 100 ام رسیدند و نوبت به نفر سوم رسید . نفر سوم با این موضوع که مادرش در موقع زایمان او مرد شروع کرد و آه ناله دو نفر دیگر را از همین ابتدای راه در آورد و در جواب به اعتراض آن دو که می گفتند کم کم داره گریه ما در می آد گفت " صبر کنید هنوز مانده ... " و اینطور ادامه داد که پس از مدتی پدرم نیز مرد . و اینکه مدتی در زندان بوده و بسیار بدبختی های دیگر و در جواب اعتراض های پی در پی دوستانش مرتب می گفت " صبر کنید هنوز مانده ... " بالاخره این سه پس از یک مدت طولانی به طبقه 150 ام رسیدند . و وقتی از نفر سوم کلید اتاق را مطالبه کردند به آنها گفت : من که گفتم هنوز بد بختی هام مانده ... ، خوب راستیتش من کلید ها را در رستوران جا گذاشتم ! »

خوب با توجه به اینکه هم اکنون یارانه ها به حساب ملت ریخته شده و با توجه به سخت گیری حکومت هنوز در نرخ اجناس تغییر چندانی حاصل نشده و همینطور هنوز قبض های جدید آب و برق و گاز و ... به دست مردم نرسیده ، شاید مردم هنوز آن طور که باید و شاید از عمق این مساله آگاهی پیدا نکرده باشند . اما همانطور که می دانید و از من می شنوید " صبر کنید هنوز مانده ... "

۸/۲۴/۱۳۸۹

مصاحبه با ا.ن یکی از کاربران شناخته شده در بالاترین ، ا.ن : دوست دارم بگم آب رو بریز ...

با سلام خدمت شما خوانندگان عزیز وبلاگ انتقاد .امروز قصد داریم با ا.ن یکی از کاربر های شناخته در سایت پرطرفدار بالاترین مصاحبه ای را انجام دهیم .

پویانا : سلام آقای ا.ن
ا.ن : سلام به ملت ایران ( چهره ایشون در هنگام ادای این کلمات حالتی عرفانی به خود گرفت )
پویانا : خوب آقای ا.ن حالتون خوبه ؟ چه خبرا ؟
ا.ن : چه حالی آقا با این قوانین بالاترین ، مخصوصا این آخریه ...اَه ... بد جوری حالمو گرفته جون تو !!
پویانا: شما دیگه چرا ناراحتید ، شما که به اصطلاح مذهبی هستید، برای شما که خوبه ؟!
ا.ن: چه خوبی آقا ! مزه آزادی بیان به همین فحش هاشِ ! آقا من دوست دارم بگم آب رو بریز همون جایی که می سوزه ...
پویانا: آقای ا.ن این چه حرفی می زنید ، ما تو این وبلاگ از این حرف ها نداریم ها !
ا.ن: هه هه تو هم مثل بالاترین فکر می کنی ؟! پس به اندازه یک بزغاله هم نمی فهمی .. هه هه هه ...
پویانا: خیلی خوب .. دست شما درد نکنه ...! در حال حاضر واکنش شما به این قوانین جدید چیه ؟
ا.ن: والا کلی سایت هستن که مثل این زن ها که صبح هامی رن زنبیل میگذارند تو صف شیـر ! اومدن می گن بیا عضو سایت ما بشو ! ولی من نمی تونم از بالاترین دل بکنم !
پویانا: جدا ؟!
ا.ن: جون تو !!
پویانا: برای کلام آخر صحبتی ندارید ؟!
ا.ن: نه صحبتی نیست فقط من می خواستم به مدیران بالاترین که حتی نمی تونند دماغ خودشون هم بالا بکشند بگویم ، من ماد......

خیلی خوب مصاحبه همین جا ... چند لحظه صبر کنی ... طی اخبار رسیده مثل اینکه بالاترین اکانت اقای ا.ن را مسدود کرده ، در نتیجه برای این خبر یک موضوع داغ ایجاد شده که حتما از خبر شلاق بهروز جاوید تهرانی و .. مهمتره .اتفاقا در این رابطه کاربران کمپیتی را در حمایت آقای ا.ن به راه انداختن .

پایان مصاحبه.