web 2.0
‏نمایش پست‌ها با برچسب سیاسی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب سیاسی. نمایش همه پست‌ها

۴/۱۸/۱۳۹۱

نوبت مجتبی واحدی هم رسید ! ( مقاله ای اندر باب جمهوری اسلامی مخالفانی از جنس خود تربیت می کند )

قبل از این ایشان را نمی شناختم ، اما همان یک بار و اولین بار کافی بود تا متوجه شوم واحدی فرق دارد . باهوش ، مسلط ، دارای تحصیلات عالیه و مطلع در امور و از همه مهمتر رک ! اصلا مهم نبود که برخی عقایدم با او نخواند او به مفسری تبدیل شده بود که محال بود برنامه های سیاسی  اش را از دست بدهم . اما نکته ای دیگر که همیشه در او مثبت بود ، تعصب خاصی نسبت به چیزی نشان نمیداد . حتی اگر تعصباتی در او وجود داشت . این بسیار عالی بود و باعث محبوبیت او در بسیاری از قشر های سیاسی و اجتماعی شده بود . او بسیار عالی تر نشان داد وقتی همه هم قطاران سابقش در دمادم انتخابات شروع به زمزمه های شرکت در انتخابات را آغاز کرده بودند ، او صریحا انتخابات را تحریم کرد . تا جایی که باعث دلگیری برخی دوستان سابق او نیز گردید . بعدها نیز بعد از رای آن سید خندان ، با اینکه می توانست سکوت کند و یا حتی حمایت ، به هیچ روی عقب ننشست و از او انقاد کرد . حال هم اگر برنامه های او را دنبال کنید گاها طعنه هایی را به سید خندان رای پنهانی خواهید دید ، از او که زمانی سردبیر آفتاب یزد بوده است !
اما می دانستم این پایدار نیست . این که یک فرد مفسر سیاسی ممکن است از حکومت انتقاد کند خوب بسیار دلپذیر و مطبوع است  اما امان از اینکه انتقادی نسبت به گروهی و شخصی ... بله دیگر موج ها آغاز می شود . "او نیز خود را نشان داد ..." " مهره سوخته ..." " معلوم بود او زمانی در رژیم بوده ..." "من که از آغاز می دانستم ... " ....... !
و بالاخره این زمان فرا رسید ...
بسیار واضح است ! او یک مفسر سیاسی با عقاید خاص خودش است و ممکن است از هر تحرک خاصی حمایت کند یا نسبت به آن نقد داشته باشد . در این میان افراد نیز با توجه به عقاید خود نیز ممکن است به نظراتش عکس العمل خاص خود را داشته باشد اما در ایران کمی اوضاع فرق می کند !
نمیدانم از کجا نشات گرفته ؟ شاید از اینکه هیچ یک نه نقد کردن را آموختیم و نه شنیدن آن ! نقد در جامعه ما به مثابه خصومت تلقی می شود و به جای داشتن جواب و در نتیجه ادامه بحث ها ، با شنیدن نقد ، اعلان جنگی از طرف مقابل برداشت می شود و توپ خانه ها به کار می افتند ... !
واقعا چرا نمی خواهیم بپذیریم شخصی وجود دارد اینجا که از بعضی نظراتش طرفداری داشتیم ، و حالا نسبت به چیزی که شاید مورد نظر ماست انتقاد دارد ! همین ! نه چنین شخصی را باید آنقدر بزرگ کرد که دیگر نتوان پایین آورد و نه اینکه دیگر او را کشت !
در مسائل اخیر ، این آیا رسم جهان آزاد است که بی محاکمه حکم صادر کنیم ؟ بی دلیل متهم ؟ این که می شود جمهوری اسلامی ، اینکه می شود دیکتاتوری ! این که می شود ... به راستی به چنین کارهایی ، رفتار ما که مثلا اپوزوسیون هستیم چه فرقی با رفتار حکومتی که دیکتاتور می خوانیمش خواهد داشت ؟ نکند ما هم دیکتاتور شده باشم ! اینگونه که دیگر مهم نیست ج.ا برود یا باشد ، هر حکومت و سیستمی که باشد همین آش است همین کاسه ..
تمام سرمایه ها را به خاطر تعصبات بیهوده از دست خواهیم داد و بعد به بن بستی می رسیم که دیگر هیچ راه بازگشتی در آن وجود ندارد ، نکند اکنون در حال قدم برداشتن در چنین مسیری هستیم ؟
در این مقاله نه سعی در بزرگ کردن شخصی داشتم و نه تخطئه گروه یا شخص خاصی ، فقط موضوعات روز که چندی است رسیده است به متجبی واحدی مرا به این وا داشت تا این نقد را که بسیار وقتی است در دل دارم منتشر کنم ...

۶/۰۵/۱۳۹۰

هر آتش بزرگی را جرقه ایست ، از این جرقه بهتر ؟ ملت در حمایت از آذربایجان برخیزیم

بهتر از این دیگر چه فرصتی خواهیم داشت ؟ حال که مردم آذربایجان برخاستند آیا نباید از آنها حمایت شود ؟ باید همفکری کنیم و برای حمایت از آنها برنامه ریزی کنیم . مگر ما همان ها نیستیم که 25 خرداد ها و 25 بهمن ها را خلق کردیم ؟ پس در حمایت از مردم آذربایجان و در کل برای ایران عزیزمان باید برخیزیم . لطفا هر چه سریعتر با همفکری هم برنامه های اعتراض های خیابانی و اعتراض بر پشت بام ها را بریزیم . فرصت ها را نباید از دست داد. در تونس هم آتش زدن جوانی باعث انقلاب شد .همراه شو عزیز

۶/۰۳/۱۳۹۰

مردم در کشور های دیگه کشته می دهند و دیکتاتور به زیر می کشند و انقلاب می کنند ، آنوقت معلوم نیست مردم ما امشب شعار شبانه بدهند یا خیر !

هیچ چیز دیگری نمی خواهم بگویم ، اما به خاطر حرمت شهدا و عزیزان دربند و عزیزان در حصر ، امشب به بالای بام ها بیایید و هر چه می خواهید فریاد کنید . دوست دارید سوت بزنید دوست دارید الله اکبر بگویید مرگ بر دیکتاتور را فریاد بزنید یا ایران ایران بگویید . اما بیایید تا بگوییم هستیم ...سبزیم ...

۵/۳۰/۱۳۹۰

تنها جهت یاد آوری به برخی : نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران

فکر کردم با توجه به نزدیک شدن به جمعه آخر ماه رمضان گفتن این نکته ضرروی باشد . در ضمن برای شب پنجشنبه این هفته ضمن پیشنهاد سوتی که دوستان مطرح کردند ، پشنهاد می کنم با صدای رسا ایران را فریاد بزنیم . و در کنار اینها " سران سبز ایران آزاد باید گردند " " زندانی سیاسی آزاد باید گردد "

۴/۰۷/۱۳۹۰

من از همین امروز اعلام می کنم : محمد خاتمی دیگر از جنبش سبزی ها نیست !

گفتم " می کنم" و نگفتم "می کنیم" چرا که من تنها یک فرد هستم و نخواستم مثل این حکومت ها و البته برخی گروه های انحصار طلب باشم که مدام بیانیه صادر می کنند آن هم از جانب ملت ! پس من فقط از جانب خود می گویم و با صدای بلند هم می گویم که دیگر محمد خاتمی رئیس جمهوری 8 ساله این رژیم را از جنبش سبز نمی دانم ! چرا ؟؟ خوب بالاخره لازمه اینکه انسان را بشود عضوی از یک دسته و گروه دانست این است که حداقل آن فرد کمی اعتقادات و اهدافش با آن دسته بخواند . حال اگر به برخی از اهداف و اعتقادات جنبش سبز بپردازیم خواهیم دید که آیا آقای خاتمی را می شود عضوی از سبز ها دانست یا خیر ؟
یکی از خواسته های مهم جنبش آزادی زندانیان سیاسی و از جمله رهبران جنبش از زندان و حبس است . آیا آقای خاتمی به عنوان یک فرد بسیار شناخته شده در ایران برای آزادی کسانی که بیشترشان در گذشته از همکارانش در ریاست جمهوری بوده اند کار خاصی انجام داده است ؟ آیا او آن فردی را که روزی شال سبز بر گردنش انداخت یادش رفته است ؟
دومین خواسته مهم جنبش سبز دلجوی از خانواده جانباختگان راه آزادی و محاکمه قاتلین آن عزیزان می باشد. در این مورد چه کار خاصی انجام داده ؟ البته درخواست معذرت خواهی این خانواده ها از رهبر را یادم رفته بود !
سومین و چهارمین خواسته جنبش سبز همانا پایین کشیدن دیکتاتور از مسند قدرت و برگزاری یک رفراندوم آزاد زیر نظر سازمان های بین المللی است . آیا ایشان کاری جز تعریف و تمجید از رهبر و اصرار بر شرکت در انتخابات غیر آزاد پیش رو انجام می دهند ؟

اینها تنها پاره ای از خواسته های سبز ها و مغایرت آنها با خواسته های آقای خاتمی بود .براستی در چنین شرائطی می توان او را از این گروه یعنی سبز ها دانست ؟

۳/۱۳/۱۳۹۰

از میان تمام اصلاح طلبان خارج از زندان تنها این سه را قبول دارم : میرحسین موسوی ، مهدی کروبی و مجتبی واحدی

چند وقتی است که به نظر می رسد برخی از چهره های اصلاح طلب چشم خود را بر گذشته خونین حکومت بسته و بر آینده قدرت خود امیدوار شده اند و مردم را نادیده گرفته از قول آنها سخن ها می گویند .من اینجا به عنوان کسی که تا حدودی هم مذهبی هستم و البته سکولار و خانواده من هم برای این انقلاب کم زحمت نکشیده اند و حالا همه خواستار پایان آن هستیم می گویم آقایان و خانم های محترم خواهشا از قول ما سخن نگویید (این را برای تمام احذاب دولتی و غیر دولتی و اپوزوسیون می گویم ) که ما خود صلاح خویش را بهتر دانیم و آنچه مشخص خواهد کرد چه نظری در بین مردم دارای اکثریت است همانا رفراندومی آزاد زیر نظر سازمان های بین اللملی است و بس .
در نتیجه با توجه به اینکه اطمینان دارم آن دسته از اصلاح طلبانی که در زندانند دیگر آن عقاید قبل از زندان خود را ندارند و با توجه به شرفی که آقایان موسوی و کروبی و واحدی از خود نشان داده اند و از قول خود بر نگشته اند و همواره با مردم بوده اند و حتی امتیاز کوچکی هم به قاتلان ملت نداده اند من حمایت خود را از این سه چهره که دو تن از آنها در حبس دیگری سخنگویی بر حق است اعلام می دارم .

پ.ن: آقای واحدی اخیرا ویدئو ای را منتشر کرده و حرف هایی در آن زده اند فراتر از اینکه ایشان در این ویدئو چه گفته اند نکته حائذ اهمیت این است که ایشان می توانستند همین کار را در شبکه رسا انجام دهند و با توجه به انجام نشدن آن ، سوال های زیادی در مورد اختلاف عقیده ایشون با گردانندگان این شبکه و دیگر اصلاح طلبان به وجود می آید !

۲/۳۰/۱۳۹۰

پیشنهادی برای خرداد سبز

دوستان چیزی حدود به 100 روز است که رهبران سبزمان زندانی اند . اسیرانمان در زندان در وضعیت نامناسبی به سر می برند . اعدام ها و حکم های غیر انسانی در حال افزایش است . مردم روز به روز فقیر تر می شوند . آیا نباید کاری کرد ؟ اگر مردم منطقه با آنهمه خشونت حکومت هایشان هنوز ایستادگی می کنند آیا ما نتوانیم ؟ من پیشنهادی برای روز های پیش رو دارم که امیدوارم موثر باشه .
پیشنهاد من این است که از ابتدای خرداد به یاد آن همدلی ها و فعالیت هایی که دو سال پیش قبل از انتخابات انجام می دادیم و همچنین به احترام شهدای و اسیران جنبش دوباره سبز پوش شویم . آیا این کار سختی است ؟ در حال حاضر زندانیان در زندان چه سختی ها که نمی کشند آیا چنین کاری برای ما اینقدر سخت است ؟ که باز هم پیرهن سبز بپوشیم ، روسری و مانتو سبز بپوشیم یا اگر دوست داشته باشیم مانند شهید مختاری که تا آخرین لحظات هم دستبند سبزش را باز نکرد باز هم دست بند ببندیم ! اما در ادامه به کار هایی همچون شعار نویسی و رنگ پاشی در این ایام هم توجه ویژه داشته باشیم . و ضمن اینکار ها خود را برای تظاهرات 22 خرداد آماده کنیم . اگر ما از ابتدای خرداد چنین کار هایی انجام دهیم مطمئنا ضمانت بهتری برای انجام هر چه بهتر تظاهرات 22 خرداد خواهد بود .
خواهش دارم نظرات خودتون را نسبت به این پیشنهاد ارائه کنید تا به جمع بندی مناسبی برسیم .
همراه شو ای عزیز
ممنون

۲/۰۹/۱۳۹۰

مردم سوریه می گویند فردا به خیابان ها خواهیم آمد و می آیند ! به همین راحتی ! اما ما چه ...

در سوریه هم می زنند و می برنند و می کشند ، اما با وجود اینکه حدود یک ماه از اعتراضاتشان گذشته اما هنوز هم می آیند !
اما ما چه ؟
درست شبی که می خواهیم فردایش بیاییم حذبی پیدا می شود که از طرف مردم بگوید که خیر مردم ما خواهان تغییر رژیم نیستند می خواهند اصلاح شود ! خوب عده اینگونه دلسرد می شوند .
عده ای دیگر نیز به ما درس تاریخ می دهند از سال 67 از گذشته رهبرانمان . انگار که ما نمی دانیم ! دعوایی دیگر نیز بر سر آن به پا می شود .
عده ای دیگر که سودای حذب خود را در سر می پرورانند ، طوری دیگر آغاز می کنند ، مردم را اشرف نشان می خوانند یا طرفدار رضاشاه دوم !
کاریکاتوری کشیده می شود ، جوکی گفته می شود ، ویدئو یی پخش می شود و درست در شب اتحاد بلوایی برپا می شود !

آن وقت فردای آن روز انتظار داریم همه بیایند !
اما عزیزان ما اگر نتوانیم دموکراسی را در خودمان و در همین فضای مجازی تقویت کنیم ، چگونه می خواهیم برای کشورمان آن را به ارمغان بیاوریم ؟ در میان این دعوا های ما تکلیف خون این جوانان برومندمان و آن قهرمانان دربندمان چه می شود ؟




۲/۰۶/۱۳۹۰

در میان این دعوای حکومتی ها ، 11 اردیبهشت بهترین فرصت برای اعتراض است

پیام من کوتاه است ، برای 11 اردیبهشت تبلیغات فراوانی نشده است و از طرفی چندیست که حکومتی ها با هم درگیرند ، پس با توجه به نا آمادگی آنها ، 11 اردیبهشت بهترین فرست برای ماست .هنوز حدود 5 روز مانده و با توجه به اعتصابات و اعتراضات چند هفته اخیر کارگران می توان امید زیادی به حضور پر شور آنها داشت . پس بیایید تبلیغات گسترده را از همین حالا شروع کنیم .

۲/۰۲/۱۳۹۰

یکی از مهمترین علل موفق نشدن اپوزوسیون ایران در این 32 ساله بی توجهی آنان به وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم است

اگر به بیانیه ها ، مقاله ها و حرکت های اپوزوسیون ایران در این سال ها نگاه کنیم ، خواهیم دید بیشترین توجه آنان به مسایل سیاسی است . که هر چند این سخن می تواند درست باشد که در صورت اینکه ایران از لحاظ سیاسی آزاد باشد وضعیت اقتصادی مردم هم رفته رفته بهتر خواهد شد .
اما این سخن برای آن قشر از مردم جامعه که مهمترین مشکلی که با آن دست و پنجه نرم می کند مشکلات اقتصادی است چندان جذابیتی ندارد و بار ها از آن ها می شنویم که می گویند خوب حالا این یکی برود و دیگری بیاید در وضع ما چه تاثیری دارد ؟
از همین رو بوده است که در زمان های اعتصابات صنفی اقشار مختلفی همچون معلمان و کارگران ، گروه های سیاسی چندان توجهی نشان نداده اند و بعد ها انتظار داشته اند که این دسته از مردم در حرکت های بعدی آنان حضور داشته باشند . در حالی که می توانسته اند در همان زمان یعنی اعتراضات و اعتصابات این گروه های صنفی فراخوان های در حمایت از آنها بدهند و این یعنی فرصت سوزی و استفاده نکردن از پتانسیل های موجود .
من از تمام گروه های سیاسی و طرفداران آنها و در کل فعالان مستقل سیاسی و حقوق بشر خواهش دارم اگر برای آینده میهن خودشان نگرانند و خواهان آزادی و پیروزی برای آن می باشند از منازعات بیهوده حذبی که هیچ سودی ندارد و تنها باعث تفرقه است پرهیز کنند و به جای آن به مسائلی همچون وضعیت اقتصادی و معیشتی ملت که هر روز در حال بدتر شدن است بیشنر توجه کنند که توجه ما باعث می شود آنان نیز به این درک برسند که هدف ما نیز چیزی جز هدف آنها که رسیدن به ایرانی بهتر است نیست .

پاینده باشید
پویانا

۱/۳۰/۱۳۹۰

من یک سبزم ، 11 اردیبهشت برای حمایت از کارگران خواهم آمد ، شما چطور ؟

ما ایرانیان به واقع استاد فرصت سوزی هستیم . اگر فرصت های بسیار دور را در نظر نگیریم ، همین فرصت های که در حدود 2 سالی که از آغاز حرکت سبزمان می گذرد وجود داشته و ما آنها را به هر دلیلی از دست دادیم به روشنی تاییدی بر این مطلب است .
اما گذشته ها گذشته و ما باید به فکر آینده باشیم . یادمان نرود دو رهبر سبزمان آقای موسوی و کروبی و همسرانشان مدت زیادی است که در حصر به سر می برند .اقشار مختلفی از مردم و به خصوص قشر کارگر در وضعیت معیشتی مناسبی به سر نمی برند و همین دلیلی بر بروز اعتراضاتی از سوی آنها شده است . پس ما نیز باید از آنها حمایت کنیم . با حضور سبزمان در روز 11 اردیبهشت روز کارگر.

۱/۱۰/۱۳۹۰

مراسم پدر بزرگوار میرحسین فرصت مناسبی برای آزاد سازی رهبران و همسرانشان از حصر

مدتی است که رهبرانمان آشکارا در حصر به سر می برند و اگر واقعیتش را بخواهید ما برای آزادی آنها چندان تلاشی نکردیم . حالا بعد از فوت پدر مهندس موسوی بار دیگر فرصتی پیدا شده است تا ما به حصر آنها اعتراض کرده و گامی را برای آزادی آنها برداریم. همراه شو عزیز

۱/۰۹/۱۳۹۰

"توجه به وضعیت اقتصادی مردم " شاه کلید موفقیت جنبش سبز

مهمترین مشکلی که مردم در حال حاضر با آن مواجه هستند مشکلات اقتصادی است . یعنی فقر ، بیکاری و تمام چیز ها و فساد هایی که به دنبال اینهاست. و متاسفانه جنبش سبز در این چند مدت حضورش در صحنه سیاسی ایران به این موضوع توجه چندانی نشان نداده است و بیشتر فعالیت های خود را معطوف مسائل سیاسی کرده است .که هر چند اگر به آن خواسته ها نیز برسد وضعیت اقتصادی مردم نیز بهبود خواهد یافت اما این موضوع برای عامه مردم قابل درک نبوده و آنها اغلب فکر می کنند این کارهایی که ما انجام می دهیم تنها جنگ قدرت است و چه دلیلی دارد که آنها برای این موضوع هزینه بدهند ؟! اما کاری که ما می توانیم انجام دهیم به نظر من:

1 - توجه ویژه به وضعیت اقتصادی حال حاضر بیشتر مردم از طریق دادن شعار هایی در این زمینه
2 - آگاهی رساندن به مردم که تلاش ما در جنبش سبز جنگ قدرت نیست بلکه ما تلاش می کنیم ایران آزاد شود و در صورت این اتفاق و با توجه به شرایطی که کشور ما دارد مطمئنا ملت وضع بهتری خواهند داشت و محتاج پول هایی همچون یارانه ها نیستند .
3 - حمایت از تشکل های صنفی مانند تشکل های کارگری و تشکل معلمان

و بسیاری کار های دیگر که ما می توانیم در این زمینه انجام دهیم . دوستان از همه شما عزیزان خواهش دارم که به مسائل اقتصادی توجه بیشتری داشته باشیم و فعالیت خود را در این زمینه بیشتر کنیم.

۱/۰۸/۱۳۹۰

کشور هایی که قبلا حتی فکر نمی کردیم بتوانند یک تظاهرات برگزار کنند یا آزاد شدند یا در شرف آزاد شدن هستند آن وقت ما با این همه ادعا ...

کشور هایی که قبلا حتی فکر نمی کردیم بتوانند یک تظاهرات برگزار کنند یا آزاد شدند یا در شرف آزاد شدن هستند آن وقت ما با این همه ادعا تنها کاری که بلد هستیم انجام دهیم دعوا به خاطر عقاید مختلف و حذف همدیگر به خاطر این موضوع در حالی که به دنبال رسیدن به حکومتی آزاد و دموکراتیکی هستیم ! بقیه مردم هم با اینکه از وضعیت موجود اصلا رضایتی ندارد و مدام اینجا و آنجا از آن بد می گویند وقتی موقع عمل می رسند به هزار دلیل خود را کنار می کشند و تنها کاری که می کنند این است که مدام فاز منفی بدهند .

۱۲/۲۶/۱۳۸۹

تا تک تک ایرانیان نسبت به وضع موجود کشور احساس مسئولیت نکنند ، هیچ تغییری حاصل نخواهد شد

تا وقتی که ما مجبور باشیم برای تمام آکسیون های اعتراضی از آنها خواهش و تمنا کنیم تا حضور پیدا کنند ، تا وقتی هنوز برخی فکر می کنند که جنگ موجود جنگ موسوی و کروبی با حکومت و تنها برای قدرت رساندن فرد خاصی است و درک نمی کنند ما برای رسیدن به یک رفراندوم آزاد و رسیدن تمام مردم به آزادی تلاش می کنیم ، تا تک تک ایرانیان نسبت به وضع موجود کشور احساس مسئولیت نکنند ، هیچ تغییری حاصل نخواهد شد. کجا هستند آن مردمی که که تا کمی قیمت اتوبوس را اضافه می کردند واکنش تشان می دادند و تا نرسیدن به خواسته های خود نمی نشستند ؟ کجا هستند آن مردمی که تا قیمت بنزین را اضافه می کردند پمپ بنزین ها را آتش می زند ؟ به راستی چرا اکثریت مردم چنین بی تفاوت شده اند ؟ چرا در کشور ما جوانان آزادی خواه باید کشته شوند و دستگیر شوند و به انها تجاوز شوند و عده ای دیگر بگویند برای اینکه باید خرج زن و بچه خود را بدهیم نمی آییم ! شگفتا مگر ما برای چه به خیابان ها می آییم ؟! مگر نه برای این است که برای بهبود وضع موجود همین مردم می آییم ؟!یادمون نره یک جامعه خوب و دموکراتیک مستلزم مردمی مسئولیت پذیر و متناسب این فرهنگ است ، پس باید در این باره نیز تلاش بیشتری کنیم .

۱۲/۱۶/۱۳۸۹

دیکتاتور ایران ، ببین سرنوشت دیکتاتورهایی که نکشتند و رفتند و دیکتاتوری که خیلی کشت و دارد می رود !

بله حالا دیگر تمام امکان هایی را که داری دیدی ، دیدی که که دیکتاتور هایی همچون مبارک و بن علی که مردم خود را به خاک و خون نکشیدند ولی باز مجبور به رفتن شدند و همینطور دیکتاتوری را هم دیدی که بسیار کشت اما باز مجبور به رفتن شد . پس اگر فکر کردی که می توانی با کشتن مردم در قدرت بمانی سخت در اشتباهی ! و اما سخنی با مردم دیدید که یک دیکتاتور هر چقدر هم که بی رحم باشد اگر در مقابلش ایستادگی کنیم مجبور به رفتن خواهد شد !

آن هایی که تا حالا نمی آمدید تظاهرات ، خواهشا فردا حداقل در خیابان ها حضور داشته باشید

شما تصور کن جمعیت انبوهی به خیابان ها بیایند آیا در چنین صورتی قویترین ارتش دنیا توان مقابله با آنها را دارد ؟ کافی است فقط بیایید . اگر دوست ندارید چندان فعال باشید عیبی ندارد اما حتما بیایید و به هموطنان خود دلگرمی بدهید . خیابان فردا شما را می خواند .

فردا در کنار مادر سهراب و ندا و برای تمام زنان ایرانی خواهیم آمد

فردا روز زن است . زنها از آن افرادی هستند که در این 32 ساله کم ظلم و ستم ندیدند . فردا ما در کنار مادران عزادار خواهیم آمد . فردا ما برای تمام زنان شهید و زنان زندانی خواهیم آمد . اما ما فردا فقط برای زنان نخواهیم آمد بلکه برای پاسداشت انسانیت خواهیم آمد .ما فردا خواهیم آمد که بگوییم پشت سر رهبران سبز و همسرانشان هستیم . ما فردا خواهیم آمد .

۱۲/۱۵/۱۳۸۹

آقایان اصلاح طلب فعلا صرف نمی کنه از موسوی و کروبی حمایت کنید ؟!

جالبه در حالی که تقریبا تمام مجامع بین المللی نسبت به دستگیری موسوی و کروبی واکنش نشان دادند ، اصلاح طلبان حکومتی سکوت مرگباری را در این باره پیشه کردند . و این پایان ماجرا نیست حتی یکی از آنها یعنی آقای مهاجرانی وضعیت اقتصادی رهبر جمهوری اسلامی را نیز مورد تمجید خود قرار داده و متذکر شده که هیچ نقطه خاکستری در آن نمی توان دید !
اما به نظر من این خیلی هم بد نشد ، اصلاح طلبان حکومتی با این کار خود عملا نشان دادند دیگر عضوی از جنبش سبز نیستند چرا که به جای حمایت از دو رهبر این جنبش باز هم خواستار برقراری دیکتاتوری هستند . در نتیجه از این پس اگر اعلامیه ای هم صادر کنند ربطی به جنبش ندارد و فقط به طیف خود آنها بر می گردد .

۱۲/۱۱/۱۳۸۹

هیچی نشده ها فقط موسوی و کروبی را گرفته اند !

در تونس جوانی خودش را آتش زد و مردم خشمگین شدند و اعتراض کردند و آنقدر در صحنه ماندند تا پیروز شدند . در مصر و در جوی که بعد از پیروزی مردم تونس به وجود آمده بود مردم به خیابان ها آمدند و آنقدر در میدان تحریر ماندند که دیکتاتور مجبور به کناره گیری شد. در ایران هزاران بلا سر مردم آورده می شود و مردمی هم می گویند در صورت دستگیری رهبرانمان قیامت می کنیم اما فقط هفته ای یک بار !

پ.ن : من به هیج وجه قصد ندارم کاری را که دیروز انجام دادیم را نادیده بگیرم اما با این نوع کار ها به جایی نخواهیم رسید !