web 2.0

۱/۱۲/۱۳۹۱

امینِ بی حیائی

ای امین بی حیائی ، خواستم چند کلام سخنی را خطاب به تو بزنم ، اما دیدم چه سود که هر چه بگویم یاسینی است در گوش ... ، پس بی مقدمه تنها تاریخی را به تو یاد آوری می کنم که در آن ، این مرز و بوم جوانان دسته ی گل بسیار زیادی را از دست داده و مادران و پدران بسیاری را آرزو به دلِ هزاران آرزوی خوب برای فرزندانشان کرد . به تو از سهراب می گویم ، جوانی که اگر می ماند ، در کنکور شرکت می کرد و حالا دانشجو و از آینده سازان این مملکت بود . باورت می شود ، او تنها 19 سال سن داشت !
می خواهم برایت از دختری بگویم ، که بی گمان نامش را شنیده ای ، اما چه سود ! ندا آقا سلطان ،  دختری بود که برای احقاق حقش به خیابان آمده بود ، دیدی چه بلایی سر او آوردند ؟ تصویر او هنگام تیر خوردن در تو چیزی را تکان نمی دهد ؟
می خواهم از یک دختر دیگر ایرانی برایت بگویم ، چه حالی می شوی وقتی بگویم ، او را گرفته اند ، به او تجاوز کرده اند و بعد سوزانده اش؟ نامش را شنیدی ؟ ترانه موسوی ...
تو که سبز پوشیدی ، تا کنون نام محمد مختاری به گوشت خورده است ؟ جوان دانشجویی که تا وقتی جان داشت دست بند سبزش را باز نکرد ، حالا او کجاست ؟
تو که به اصطلاح بازیگری ، خبری از صانع ژاله داری ؟ دانشجوی تئاتری که به راحتی او را شهید کردند و بعد نام بسیجی بر او نهادند ؟ چقدر دیگر برایت اسم ها را ردیف کنم ؟
كيانوش آسا، دانشجوی كارشناسی ارشد رشته مهندسی شيمی در دانشگاه علم و صنعت ايران بود. او در جريان تظاهرات روز دوشنبه ٢۵ خرداد ١٣٨٨ در ميدان آزادی تهران ناپديد شد و روز ٣ تير ماه ١٣٨٨ در حاليكه تمام بدن او به علت ضربه های باتوم كبود شده بود، در سردخانه پزشكی قانونی تهران توسط خانواده اش شناسايی شد. پيكر كيانوش در شهر كرمانشاه به خاك سپرده شد. مراسمی به مناسبت يادبود اين جان باخته در دانشگاه علم و صنعت ايران در ٧ تير با وجود تهديد گسترده مسئولان دانشگاه و وزارت اطلاعات برگزار شد.
مهدی كرمی، مهدی كرمی ٢۵ ساله كه در ٢۵ خرداد در تقاطع جنت آباد وخيابان كاشانی در اثر اصابت گلوله به گلو.
ايمان هاشمی ٢٧ ساله شغل آزاد به دليل اصابت گلوله به چشم شنبه ٣٠ خرداد در خيابان آزادی جان باخت و چهارشنبه ٣ تير در قطعه ٢۵٩ به خاك سپرده شد.
پريسا كلی ٢۵ ساله فارغ التحصيل رشته ادبيات به دليل اصابت گلوله به گردن در يكشنبه ٣١ خرداد در بلوار كشاورز جان باخت و سه شنبه ٢ تير در قطعه ٢۵٩ به خاك سپرده شد


و .......




راستی سوالی داشتم ، تو که قیمت بازار دستت است ، این روزها قیمت شرف چند ؟

۱۲/۱۲/۱۳۹۰

خاتمی مُرد !


وقتی میرحسین موسوی ، کسی که خود ، شال سبز بر گردنش انداخت را به حصر بردند . وقتی که اکثر مشاوران و وزیران سابقش را به زندان انداختند . وقتی که به خانه مهدی کروبی حمله کردند . وقتی همه داشتند حرف از تحریم انتخابات می زدند . حتی قبل تر از اینها ، در سال 78 ، وقتی که دانشجویان برای خواسته های به حق شان به خیابان ها ریختند . وقتی که خود اعتراف کرد که یک تدارکاتچی بیش تر نبوده  است . وقتی که در پایانی روزهای ریاستش دانشجویان او را هووو کردند .  و او ... سید محمد خاتمی ، یا سکوت کرد ، یا تنها به گفتن حرف های دو پهلو پرداخت ، یا بد تر از آن ، به آنها پشت کرد . همانطور که بسیار وقتی ، من و بسیاری از هم فکرانم به این نتیجه رسیده بودیم ، چاره کار ایران را دیرگاهی است ، نمیشود با اصلاحات ، مخصوصا نوع حکومتی اش ، به جلو برد و سر سامان داد . پس همچنان که از پیش تر نیز می گفتیم ، حالا و درست امروز ، پس شرکت او در انتخابات مجلس ، به راحتی و استواری هر چه تمام تر و بی هیچ شکی می توان بلند گفت : "خاتمی مُرد ، اصلاحات نیز "

۱۱/۲۵/۱۳۹۰

پیروزی در تداوم کار است ، نه اینکه فقط هر سال یک بار !

اعتراضات ما مراسمی یادبود نیست که بخواهیم سالی یک بار بر گزار کنیم و بعد برویم به خانه های خود و صبر کنیم تا سال بعد برسد و روز نو و روزی از نو ! بدیهی است که این گونه سنگی را هم نمی توانیم  جا به جا کنیم ، چه رسد به چنین حکومتی ...
بیاید برای تدام کار روزهای متوالی را در نظر بگیریم و هر روز را برای قشر خاصی بگذاریم . روزی برای کارگر ، روزی برای زندانی سیاسی ، روزی برای معلم و کارمند ، روزی برای جوانان و دانشجویان ، روزی برای بیکاران  ... خلاصه اینگونه است که می توان با تدام بخشیدن به کار خود پیروزی را هم دید . امیدوارم پیشنهاد های بر تدام اعتراضات را در شبکه های اجتماعی و اشخاص دارای اعتبار بشنویم

پاینده ایران و ایرتنی
پویانا

۱۱/۲۳/۱۳۹۰

با " سوت و ترقه " شب 25 بهمن ، آسمان تمام شهر ها را از زنده بودن جنبش سبز با خبر و خانواده تمام زندانیان را شاد خواهیم کرد

بسیار خوب اگر بر یک شعار واحد اتفاق نظر نیست ، چه بهتر از وسائلی همچون سوت و ترقه استفاده کنیم . در کنار اینها هر که دوست داشت الله اکبر بفرستد ، مرگ بر دیکتاتور بگوید و ایران را فریاد بزند و خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی شود . دوستان بیایید از این راه کم خطر حتما استفاده کنیم . فکر کنید تمام درد کشیدگان ، مادر سهراب  ها و ندا ها  و خانواده تمام اسیران سبز ، وقتی این اتحاد و همدلی را ببینند ، چقدر خوشحال می شوند ؟ خوب اگر نمی توانی راهپیمایی بیایی ، چند ترقه هم نمی توانی بر پشت بامت بترکانی ؟ سوتی بخری و در آن نفس آزادی بدمی ؟ مرگ بر دیکتاتوری بگویی ؟ به واقع این قدر سخت است ؟ بیایید این کمترین کاری را که از همه ما بر می اید را انجام بدهیم ....

۱۱/۲۲/۱۳۹۰

شاه کلید رسیدن به یک تجمع با شکوه ، توجه به دغدغه های اساسی مردم است ; از جمله وضعیت اقتصادی

بدیهی است برای اتفاق افتادن هر چیزی ، یکی از مهم ترین محرک ها انگیزه است . حتی اگر در بدترین شرائط هم باشید ، تا انگیزه نباشد عملی را صورت نمی دهید . در اینجا نیز به همین صورت است ، اگر بخواهیم شاهد یه تظاهرات با شکوه برای رسیدن به اهداف خود باشیم ، باید برنامه ها را طوری بچینیم تا انگیزه لازم برای این گردهمایی فراهم آید . به نظر من در وضعیت کنونی ، بیشترین ضربه را مردم از سمت وضعیت اقتصادی و نا کار آمدی دولت در این زمینه می خورند . پس بیایید از همین حالا ، مثلا شعار هایی در این زمینه طراحی کنیم . مهم تحریک مردم است که بدانند که اگر می آیند تنها برای این نیست که یکی برود دیگری بیاید و بر وضع او تغییر چندانی حاصل نشود . اگر بتوان جمعیت قابل توجه آورد ، می شود به تمام هدف های دیگر هم رسید . که از جمله مهمترین آنها آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی است . مهم نیست این روز 25 بهمن باشد . اگر باشد چه بهتر ! مهم این است که تمرکز خود را بر آنچه مردم می خواهند بگذاریم .


پاینده ایران و ایرانی
پویانا

۱۱/۱۴/۱۳۹۰

اسم ها ، بلای جان اتحاد اپوزوسیون !




هدف :

تمام آزادی ها برای ایران ،

آبادانی برای ایران ،

بازیابی غرور از دست رفته در تمام زمینه ها برای ایران ،

بازیابی اعتبار از دست رفته در صحنه های جهانی برای ایران ،

اینها و بسیاری دیگر تمام اهداف هر کسی است که می آید و با یک رژیم دیکتاتوری که از نگون بختی و جهل های لحظه ای نشات گرفته مبارزه می کند و دقیقا برای ایران و فقط هم برای ایران. و این همیشه درست خواهد بود و یکسان تا جایی که اسم ها به میان می آیند !

فرقی نمی کند این اسم چه باشد ! 

اصلا کارش درست باشد یا نه ، چه پیشینه ای داشته باشد یا نداشته باشد . اصلا مهم نیست چه می گوید ، اسمش است که حرف می زند نه اینکه چه می گوید ... ! 
کاری که می کند مهم نیست ، آن چه ما دوست داریم به او نسبت دهیم است که اهمیت پیدا می کند . 

وقتی اسم مورد نظرش به میان می آید ، می شود ، حال را بنگر نه قیل و قال را ! اما امان از اینکه اسم مورد نظرش نباشد می شود راننده ای که تنها با دیدن آینه وسط و دیدن پشت رانندگی می کند ! حال به من بگویید آینده این راننده چه می شود ؟ روشن است می شود حال و روز آینده ایران که به راستی به آینده اتحاد ایرانیان وابسته است آن هم به خاطر همین اسم ها !

با خود می اندیشیدم که به فرض حالا اسم ها را حذف کنیم ، و یک ایده برای آینده ریخته و آن را انتشار عمومی دهیم . اگر ایده خوب باشد و فرد دهنده آن هم وابسته به هیچ اسم ( از همان ها که می دانید !) نباشد ، مطمئنا هیچ کس از یک اپوزوسیون واقعی نمی تواند با آن مخالفت کند ! اما آیا در کل هیچ مخالفی پیدا نمی شود ! آهان حالا اینجا جایی است که دشمنان آزادی معلوم می شوند و مزدوران یک حکومت دیکتاتوری ! ( منظور این نیست که هیچ نقدی بر هیچ ایده ای نباشد بلکه این فرضی است تماما ایده آل از یک ایده خوب برای بهبود وضع موجود ) اما امان از وقتی که پای اسم ها به میان بیاید ، اولین نظرات را همین مزدوران داده و در طرفداری از یک اسم ! حالا غذای ما آماده طبخ است چرا که ادامه کار می افتد بین موافقان و مخالفان اسم ها !

این است که می گویم اسم ها ، حتی بدون دخالت خود آنها می شوند بلای جان اپوزوسیون و اینجاست که هدف ها در عمل تغییر کرده و می شود تماما برای اسم مورد نظر هر کس و اینجاست که هدف اصلی در سطح شعاری فریبنده پنهان شده و پایین می اید و در واقع هدف اصلی است که گم شده و بازیچه می شود .

اما حتی فرض حذف اسم ها نیز کار درستی نیست ، چرا که آینده ایران به تمام نیروهایش احتیاج دارد . آنچه نادرست است گم کردن هدف اصلی و فرعیات را جای آن غالب کردن است . و چیزی که نباید فراموش شود این است که جامعه را تنها این اسم ها و طرفدارانشان نیستند که تشکیل داده اند بلکه اکثریت جامعه را مردم عادی و مستقل از هر اسمی اند که تشکیل داده اند ولی به علت نداشتن بلندگو صدایشان از صدای بلند این اسم ها کمتر شنیده می شود .



یعنی می شود روزی را ببینیم که همه فقط و فقط ایران برایشان مهم باشد و بس ؟ آیا این رویاست ؟ جواب در دست تک تک ماست !



۱۰/۰۴/۱۳۹۰

عزیز غرامت خواه ، لطفا در وحله اول یقه پدر و مادر خودت را بگیر !

بسیار زیباست انسان وارد سایتی مانند بالاترین شود ، و آن گوشه درخواست غرامتی را ببیند با عکس کسانی که خود حالا در حصر و زندانند ! اینکه گفتند اگر دستگیر شوند قیامت می کنیم و نکردند به کنار ، حمایت هم که نمی کنند به کنار ، اما سوال اینجاست مگر اوضاع تغییری کرده ؟ آیا حال ایران آزاد شده است ؟ دادگاه عادلانه ای بر پا شده است ؟ و اما نکته مهمتر مگر انقلابیون به همین چند نفر خلاصه می شوند ، آیا پدر و من و شما و بسیاری از آشنایان ما و یا چه بهتر بگویم همان مردم نبودند این انقلاب را بر پا کردند ؟ اینکه انسان از کاری که کرده خود را به کناری بکشد بسیار حرکت نا پسندی است ! اما باز هم نکته ای دیگر ، مگر حالا مخصوصا این دو عزیز سبز بی هیچ گناهی جز همراهی و حمایت از مردم معترض در حبس به سر نمی برند ؟ آیا به فرض شما دوستان حالا در حال گذرندان محکومیت خود نیستند ؟ آیا با وجود دخیل بودن بسیاری دیگر از چهر ها آوردند عکس این دو عزیز ( با همه انتقاداتی که خود من هم به این دو دارم ) به قول کامنت یکی از دوستان :
"
به نظر من انتخاب عکس موسوی و کروبی برای این موضوع داغ نهایت رذالت است. "
نیست ؟